چرا از ذهن من بیرون نمیری؟ چرا باید تا این حد ذهن من درگیر تو باشه ، تویی که ندیدمت ! تویی که ندیدیم ! با خیالت خوش بودم ! خیالت را بر خودم حرام کرده ام ! چه ابله ام من ! و حالا بغضی در گلو دارم ! دلتنگت هستم ! دلتنگ خیالت ! خدایا نمیدانم و نمی فهمم این حس عجیب را ! اصلا احساس است !؟ بیماری است !؟ دردش آزارم می دهم کاش درمان می کردی نیکو یا راه درمان شدن را نشانم میدادی نیکو .
خوشا به حال تو که بسیار مثل من داری . و من در این سی سال هیچ وقت نداشتم و ندارم حتی یکی .
برچسب : نویسنده : ta30salegi بازدید : 51
زندگی همین یکبار هست و هر لحظه امکان تمام شدنش وجود داره ، کاری نکن پشیمون بشی زندگی کن دختر ، نه بترس و نه خجالت بکش
ذهن مشوش...برچسب : نویسنده : ta30salegi بازدید : 38
برچسب : نویسنده : ta30salegi بازدید : 36
برچسب : نویسنده : ta30salegi بازدید : 42
برچسب : نویسنده : ta30salegi بازدید : 36
برچسب : نویسنده : ta30salegi بازدید : 33
دلم تنگه ،تنگ خودم ، زندگیم ، شرایطم ، رویاهام ، من زندگیم رو با دستهای خودم نابود کردم و الان دارم بدترش میکنم حس میکنم نمیتونم درستش کنم انگار که سستی و ناتوانی خودم رو پذیرفته ام وضعیت خراب فعلی رو هم برای مادام العمر پذیرفتم ،
بی هیچ تلاشی بنشیم و منتظر بمانم تا ببینم چه پیش آید
برچسب : نویسنده : ta30salegi بازدید : 37
برچسب : نویسنده : ta30salegi بازدید : 33
برچسب : سالگی, نویسنده : ta30salegi بازدید : 47
برچسب : نویسنده : ta30salegi بازدید : 43