ذهن مشوش

ساخت وبلاگ

چرا از ذهن من بیرون نمیری؟ چرا باید تا این حد ذهن من درگیر تو باشه ، تویی که ندیدمت ! تویی که ندیدیم ! با خیالت خوش بودم ! خیالت را بر خودم حرام کرده ام ! چه ابله ام من ! و حالا بغضی در گلو دارم ! دلتنگت هستم ! دلتنگ خیالت ! خدایا نمیدانم و نمی فهمم این حس عجیب را ! اصلا احساس است !؟ بیماری است !؟ دردش آزارم می دهم کاش درمان می کردی نیکو یا راه درمان شدن را نشانم میدادی نیکو .
خوشا به حال تو که بسیار مثل من داری . و من در این سی سال هیچ وقت نداشتم و ندارم حتی یکی .

ذهن مشوش...
ما را در سایت ذهن مشوش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ta30salegi بازدید : 51 تاريخ : پنجشنبه 18 بهمن 1397 ساعت: 20:57

زندگی همین یکبار هست و هر لحظه امکان تمام شدنش وجود داره ، کاری نکن پشیمون بشی زندگی کن دختر ، نه بترس و نه خجالت بکش

ذهن مشوش...
ما را در سایت ذهن مشوش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ta30salegi بازدید : 38 تاريخ : پنجشنبه 18 بهمن 1397 ساعت: 20:57

کاش می شد تو را فهمید ، کاش میتوانستی مرا بفهمی ، رمز این جدید رمز روزها جدیدی تنهایی و بی کسی و خجالت و حقارت کاش مرا بیشتر میفهمیدی ، کاش مرا درست میفهمیدی ، گاهی حس میکنم تبدیل شده ام به کیسه بوکس تو یا دیگران ! نمی ذهن مشوش...ادامه مطلب
ما را در سایت ذهن مشوش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ta30salegi بازدید : 36 تاريخ : پنجشنبه 18 بهمن 1397 ساعت: 20:57

هر آدمی در دنیا رمز زخم جدید های خودش رو داره ، هیچ کدوم از ما آدمها تهی از این رمز زخم جدید ها نیستیم ، اما دلیلی نداره که خودمون یه نمکدونم برداریم و هر روز روی نمکها رمز زخم جدید بپاشیم یعنی هیچ کس این کار رو نمیکنه ! یکی دل ذهن مشوش...ادامه مطلب
ما را در سایت ذهن مشوش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ta30salegi بازدید : 42 تاريخ : پنجشنبه 18 بهمن 1397 ساعت: 20:57

رمز تو جدید نماد عشق و دوست داشتن بودی برای من ، چون اولین بار با رمز تو جدید تجربه کردم این حس ناب را ، سالها در قلبم دوستت داشتم ، بدون کوچکترین تلاشی برای بدست آوردنت ! عجیب است اما واقعیست ! حالا هربار حس متفاوتی رو با رمز تو جدید تجربه میکنم با اینکه ایمان دارم رمز تو جدید آدم اشتباه زندگی من هستی

ذهن مشوش...
ما را در سایت ذهن مشوش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ta30salegi بازدید : 36 تاريخ : پنجشنبه 18 بهمن 1397 ساعت: 20:57

امروز پرده ایی از جلوی چشمانم کنار رفت و واقعیتی از قسمتی در وجودم دیدم که تا به حال ندیده بودمش و نشناخته بودمش و از وجودش بی خبر بودم ، همان دم فهمیدم و به خودم نهیب زدم اما مسئله فهمیدن و نهیب زدن نیست ! مسئله وجود این حس است ، مسئله وجود حسی است در درونم که از احساس خجلت ترجیح دادم به آن فکر نکنم و فراموشش کنم ، اما هربار به خودم میگویم این من بودم ! مگر میشود ؟ چرا ؟ چگونه ؟
خدایا دستم را بگیر همراهم باش و تنهایم نگذار حتی لحظه ایی

ذهن مشوش...
ما را در سایت ذهن مشوش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ta30salegi بازدید : 33 تاريخ : پنجشنبه 18 بهمن 1397 ساعت: 20:57

دلم تنگه ،تنگ خودم ، زندگیم ، شرایطم ، رویاهام ، من زندگیم رو با دستهای خودم نابود کردم و الان دارم بدترش میکنم حس میکنم نمیتونم درستش کنم انگار که سستی و ناتوانی خودم رو پذیرفته ام وضعیت خراب فعلی رو هم برای مادام العمر پذیرفتم ،
بی هیچ تلاشی بنشیم و منتظر بمانم تا ببینم چه پیش آید

ذهن مشوش...
ما را در سایت ذهن مشوش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ta30salegi بازدید : 37 تاريخ : پنجشنبه 18 بهمن 1397 ساعت: 20:57

خوی که مسلط شده بر ذهن و روح و جسم و جان , و جسمی که میخواهد این خوی را تغییر دهد اما توان مقابله با آن را ندارد چون بسیار قدرتمند است , سالهای سال حکومت کرده این خوی بر این جسم و ذهن و حالا قدرتمند است و شکست دادنش بسیار سخت! احساس خستگی و ناتوانی میکنم باید راهی برای شکست دادنش باشد, میدانم که نمیخواهمش و میدانم که ضعیف هستم در مقابلش! باید راهی باشد, حتما راهی هست ذهن مشوش...
ما را در سایت ذهن مشوش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ta30salegi بازدید : 33 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 22:01

سی سالگی نزدیک است! خیلی نزدیک! حسش میکنم! یک سال و نیم دیگه سی ساله میشم! باورم نمیشه! خیلی زود گذشت این دهه! نگرانشم! قرار نبود سی سالگی این شکلی باشه!الان همه مبهمه! وهمه! اینطور نمیخوامش! این شکلی ترسناکه! باید کاری کنم!!!!چکاری؟؟؟؟  ذهن مشوش...
ما را در سایت ذهن مشوش دنبال می کنید

برچسب : سالگی, نویسنده : ta30salegi بازدید : 47 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 22:01

قلبم فرمان نمیبرد!!!! سرکش شده است!!!! 

ذهن مشوش...
ما را در سایت ذهن مشوش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ta30salegi بازدید : 43 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 22:01